بزرگان معماری

b o z o r g a n e m e m a r i . b l o g . i r

بزرگان معماری

b o z o r g a n e m e m a r i . b l o g . i r

پیتر آیزنمن

پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ب.ظ

Peter Eisenman

پیتر آیزنمن


... معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است ...


پیتر آیزنمن

پیتر آیزنمن در ۱۱ اگوست سال ۱۹۳۲ در نیوارک، ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. او مدرک لیسانس معماری خود را از دانشگاه کرنل، مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه کلمبیا و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. به وی یک دکترای افتخاری هنرهای زیبا از طرف دانشگاه ایلینویز شیکاگو اهدا شد. در سال ۱۹۸۰ پس از سالها تدریس و نوشتن کتاب و نوشتن تئوری های قابل قبول ،کار حرفه ای خود را در زمینه ی طراحی و ساختن آغاز کرد که شامل خانه هایی با مقیاس بزرگ و پروژه های شهری و نیز فعالیتهایی در زمینه ی آموزش دانشگاهی و یک سری خانه های شخصی بود. در سال ۱۹۸۵، آقای آیزنمن جایزه ی شیر سنگی را برای پروژه ی رومئوژولیت خود در سومین بینال معماری در ونیز دریافت کرد. در بینال پنجم هم او یکی از دو معماری بود که به عنوان نماینده ی ایالات متحده شرکت داشت و پروژه های ارائه شده توسط ایشان در موزه ها و گالری های سر تاسر دنیا نمایش داده شد. در ضمن تا سال ۱۹۸۲ به عنوان بنیانگذار و مدیر انستیتو معماری و شهرسازی بوده و به عنوان منبع تفکر و اندیشه برای نقد معماری به شمار می آمد.آیزنمن تعداد زیادی جایزه دریافت کرد: بورس تحصیلی گوین هایم (۱۹۷۶)، جایزه ی برانئر از آکادمی هنر و ادبیات و جایزه ی بین المللی برای هنر،جایزه ی افتخاری از انستیتو معماری آمریکا به خاطر مرکزی در اهایو (۱۹۸۹)، جایزه ی بین المللی برای طراحی شرکت مرکزی کوزمیئی سانگیو در توکیوی ژاپن (۱۹۹۱). نقطه شروع آیزنمن آیین افلاطونی است .نخست به صورت ناب بود و ذهنی و کامل، که از طریق هبوط پیوسته و متواتر به واقعیت نزدیک می شد . تفکر آیزنمن غیر دینی است و چنین تفکری در شرایط امروزین این احساس را به دست مس دهد که کاملا از این گونه مسائل جداست.  تئوری های وی در معماری، آزادی و استقلال رشته پژوهشی را دنبال می کند و کار او به منزله یک کوشش دائم به سوی فرم آزاد از تمام لحاظ است؛ تلاشی که درک آن برای بسیاری از افراد مشکل است. وی در آرا و اندیشه های خویش از فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا بسیار بهره جسته و نظریه ساختار شکنی در متن را در معماری وارد کرده و سعی می کند به مفاهیم و فضاهای جدیدی در معماری دست یابد. آنچه در معماری آیزنمن، بسیار مورد توجه قرار می گیرد، تجزیه کردن فرم معماری از دیدگاه علمی و نظری است که متاسفانه بعد از ساخت بناهای وی، از لحاظ منتقدین و استفاده کنندگان برداشت و وجهه ای نا مناسب داشته است. به عنوان مثال دربنای مرکز هنری وکسنر «Wexner Center for the Arts» (۱۹۸۳-۱۹۸۹)، انتظار می رفت که به عنوان اولین بنای دیکانستراکتیویست عمومی، عنصری شاخص و منعکس کننده ایده های کانستراکتویستی در معماری باشد اما به خاطر غیر کافی بودن مشخصات مصالح، قرار گیری فضای نمایشگاه هنر های زیبا در معرض مستقیم نور خورشید و...، نتوانست انتظارات مخاطبین را از اولین بنای دیکانستراکتیویست عمومی برآورده سازد. پیتر آیزنمن، به عنوان مدیر مسئول مجله معماری و مطالعات شهری، با نام (تضادها)، بیشتر از سایر معماران در طراحی و بکار بردن دیالکت تضادها در معماری کار کرده است. با این که مجله مدتی است که متوقف شده اما معماری معاصر دائمأ با به هم خوردگی ها، پیوستگی، ناپایداری و بی ثباتی که معمولأ در کار آیزنمن اتفاق می افتد، طنین انداز بوده است. وی برنامه طراحی خود را برتئوری به دست آمده از اصول و عقاید معماری موجود در دنیای خارج و به طور قابل توجهی در فلسفه و زبان شناسی بنیان نهاده است و فرمولاسیون ها به طور فزاینده پیچیده ای را در رابطه با فرآیندهای طراحی معماری مخصوصأ در رابطه با نقش ساختمان در جوامع پیشرفته امروزی ارائه کرده است. او ساختمانها را با دو معیار می سنجد. یکی اینکه چه مدت در تعلق به حال باقی می مانند و دیگر اینکه چه مدت در تاریخ خودشان را حفظ می کنند او معتقد است که: بعضی از ساختمانهای کنونی بودن خود را از دست میدهند و هرگز جزئی از تاریخ نمیشوند.ساختمانها می توانند ۵۰ تا ۱۰۰سال تعلق به حال داشته باشند.او در حال حاضر تنها مبحثی را که در دانشگاه تدرس می کند مر بوط به پالادیو است . در کار پالدیو چیزی است که او شیفته آن است و آن اختراع تیپولوژی است . اختراع تیپولوژی اجتماعی و فرمی ساختمانی که با دیگر کارهای زمانه اش در یک ردیف قرار نمیگیرند و باید اقرار کرد که ما هنوز مشغول ساختن ویلاهای پالادیویی هستیم و این موضوع آیزنمن را برانگیخته که پست مدن نیسم ها پالادیو را چون جایی در اصول فکری آنها ندارد او را سرکوب کرده اند و پالادیو را در حاشیه گذاشته اند و گمانه می زنیم که وجهه اشتراک پالادیو و آیزنمن در این است که هر دو به عقیده منتقدانشان ارتباطشان با تاریخ قطع شده است. اگرچه مفاهیم معماری که آیزنمن از آنها سخن می گوید، در طرحها و بناهای او به آسانی آشکار یا قابل مشاهده نیستند، ولی نسخه اصلی پیشگامان این سبک از لحاظ ادبیات معمارانه و تئوری های خاص آن به خود آیزنمن بر می گردد. وی به عنوان یک پست مدرنیست، طبقه بندی شده و فعالیتهای ادبی، طرح ها و بناهایش، او را در زمره چنین طبقه ای قرار می دهد که معماری را به عنوان یک متن در نظر گرفته است.به نظر می رسد که طرح های وی مانند یک جامعه،خودش به تنهایی در یک حالت پدیداری ثابت یا حرکت / جنبش در یک پیشگرایی به سوی یک جریان جدلی از تضاد، و فعل و انفعال پایه ریزی شده باشد.آیزنمن از یک سری ساختار شبکه ای استفاده می کند که ایده اصلی او را سامان می دهد. بناها به طور خود مختار، خود مرجع و مستقل از زمینه انسانی یا عملکردی مثل عملکردهای فراگیر ریاضی دیده و تجربه می شوند.ساختارها کاملأ منطقی هستند ولی عاقلانه تر آن است که کاملأ خود مرجع باشد و به طور آگاهانه حساسیتهای انسانی، ظرافت، زیبایی و راحتی را بوجود آورد.




خانه دوم، ۱۹۶۹-۱۹۷۰






خانه شماره VI ـ پیتر آیزنمن

برخلاف ویژگی های قبلی پروژه ها خانه ی شماره VI شامل بی نظمی، ابهام و بدون هیچ تطابقی با خانه های سنتی می باشد. در حقیقت خانه هیچ شباهتی به یک منزل معمولی و منطقی ندارد. آیزنمن یکی از اعضای شرکت پنج نیویورکی این خانه را بین سال های ۱۹۷۵-۱۹۷۲ برای خانم و آقای ریچارد فرانک که آثار این معمار را علارغم اینکه به وی لقب معمار مقوایی و نظریه پرداز داده بودند، بسیار مورد تحسین و تمجید قرار می دادند، طراحی کرد. این موضوع به آیزنمن فرصت داد تا تئوری خود را به اجرا بگذارد و یکی از مشهورترین و سخت ترین خانه ها را در ایالت متحده آمریکا بنا کند. این خانه در مکانی مسطح واقع در کارنوال است که خانه ی شماره VI همانند یک مجسمه بر روی زمین اطراف استاده است. این طرح برگرفته از یک پروسه ی مفهومی و ذهنی است که از یک شبکه آغاز شده است. آیزنمن این شبکه را اصلاح کرد و از این رو خانه به چهار بخش تقسیم شد و در هنگام تکمیل ساختمان خود این بنا می توانست یک فرآیند طراحی بی نظیر و بی سابقه محسوب شود. بنابراین عناصر ساختاری کار آشکار بودند واز این رو این فرآیند مشهود بود اما همیشه قابل درک و فهم نبود. به این ترتیب این خانه به تحقیق و مطالعه ای میان ساختار واقعی و تئوریکی تبدیل شد. این اثر به طور متناسب و کارآمد با استفاده از یک سیستم محافظتی و نورپردازی ساده ساخته شده است. با این وجود برخی ستون ها یا پرتوهای نوری هیچ نقش ساختاری را ایفا نمی کنند و تنها به منظور ارتقا و بهبود هرچه بیشتر طرح ذهنی و مفهومی ساختمان پدید آمدند. برای مثال یک ستون در بالای میز غذاخوری آشپزخانه معلق است که حتی به زمین هم نمی رسد. در سایر فضاها پرتوهای نور به هم می رسند اما یکدیگر را قطع نمی کنند، و بدین ترتیب یک مجموعه ی حمایتی یا حفاظتی پدید می آورند. رابرت گاتمن در خصوص این خانه چنین نوشته است "بسیاری از این ستون ها نفش حفاظتی و استقامتی در نقشه ی ساختمان را ایفا نمی کنند، اما وجود دارند مثل شکاف های موجود در دیوارها، سقف و کف که بیانگر نقشه ی ساختمان تا سیستم هندسی و ریتمیک اعتقادی و ذهنی آیزنمن را برجسته و آشکار می سازند." ساختار این خانه با شبکه ی آیزنمن به منظور بیان طرحی که بتواند ایجاد فضاهای داخلی را با یک سری برنامه و نقشه که یکدیگر را خنثی می کنند هماهنگ است. با نادیده گرفتن نظر و عقیده تشکیل این کار ویژه، آیزنمن فضاهایی خلق کرده است که به خوبی نورپردازی شده اند اما برای یک زندگی معمولی غیر متعارف و عجیب می نماید. کارهای وی برای کاربران ایجاد سختی و دشواری می کند از این رو آن ها مجبورند خود را با معماری نوین آن وقف دهند و دائما از رشد معماری آگاه باشند. برای مثال در اتاق خواب اصلی یک شکاف شیشه ای وجود دارد که از کف تا سقف کشیده شده و اتاق را به دو قسمت تقسیم می کند، بدین ترتیب اجبارا تخت ها به طور جداگانه در دو طرف اتاق وجود دارند به گونه ای که زن و شوهر مجبورند جدا از هم روی تخت های جداگانه بخوابند. یکی دیگر از جوانبی که ایجاد کنجکاوی می کند یک پلکان برعکس و فاقد عملکرد میباشد، عنصری که محورهای خانه را به تصویر می کشد و برای جلب توجه به رنگ قرمز رنگ آمیزی شده است. جنبه های بسیار دیگری نیز وجود دارد که در زندگی معمولی اخلال ایجاد می کنند مانند ستونی که در بالای میز غذاخوری معلق است و میزها را از هم جدا کرده و همچنین یک حمام ساده که تنها راه دسترسی به آن با عبور از اتاق خواب میسر می شود. به همان اندازه که طراحی این خانه برای ساکنین آن ایجاد مزاحمت می کرد آیزنمن قادر بود به طور مداوم به کاربران بیاموزد که چگونه می توانند از طریق معماری اطرافشان زندگی خود را تحت تاثیر قرار دهند. بدین ترتیب او در ایجاد یک خانه هم به عنوان یک ساختمان و هم در جایگاه یک اثر هنری فردی موفق بود اما تغییر اولویت ها در هر مورد منجر به ایجاد یک اثر هنری شد. وی یک خانه ساخت که در آن انسان مجبور است در یک اثر هنری یک مجسمه ی پیرو از یک اثر هنری زندگی کند و با توجه به خواسته های متقاضی که از زندگی در آثار هنری و شعرگونه ی آیزنمن لذت می برند، این خانه یک اثر بسیار موفق محسوب می شود.
















خانه هفتم (۱۹۷۵)







Fun D Ou T Hou S






خانه گواردیولای اسپانیا


خانه گواردیولای اسپانیا


خانه گواردیولای اسپانیا




هتل المپیک بانیولس


هتل المپیک بانیولس




مرکز گردهمایی کلمبوس


مرکز گردهمایی کلمبوس


مرکز گردهمایی کلمبوس




مجموعه راینهارت


مجموعه راینهارت


مجموعه راینهارت




 کلیسای سال ۲۰۰۰








سالن کنسرت بروژ، بلژیک


سالن کنسرت بروژ، بلژیک


سالن کنسرت بروژ، بلژیک




باغ رد پای گمشده


باغ رد پای گمشده


باغ رد پای گمشده


باغ رد پای گمشده


باغ رد پای گمشده


باغ رد پای گمشده




(Waxner) مرکز وکسنر ۱۹۸۳ - ۱۹۸۹

در واقع ساختمان وکسنر، به عنوان یک داربست با یک شبکه سه بعدی سفید که پدیدار می شود به عنوان ستون ساختمان زیر پوشش قرار می گیردو در زاویه ای بین ساختارهایی که از پیش وجود دارد و ناشناس هستند جریان دارد.این شبکه شطرنجی به عنوان یک معبر بین ساختمان موجود و گالری وکسنر که در امتداد قسمتی از فضای بنا که بیشتر زیر زمین وجود دارد، قرار گرفته است. این چارچوب که با شبکه شهری کلمبوس نا آشناست، مرکز وکسنر محوطه دانشگاه را به آن سوی شهر پیوند داده و به طور با شکوهی شبکه شهری را به شبکه محوطه دانشگاه متصل می کند. معمولأ آیزنمن یک شبکه بر روی شبکه دیگربرای خلق یک پیوند پریشان کننده در سایت قرار می دهد. بنا نشانه یک رودررویی است، تلفیق بین گذشته و آینده، شهر و محوطه دانشگاه که یک ارتباط موقتی ناامن هم با سایت و هم بدون سایت را نشان می دهد. این پرسش از گذشته راجع به آینده، از سایت و بنا و بدون بنا، ویژه معماری آیزنمن است و تا اندازه ای ادامه دارد. چارچوب شبکه سفید، که آینده را نشان می دهد در کرانه جنوبی با یک ساختار از بخش توده های آجری برخورد می کند که یادآور برجهای آرموری که تا قبل از نابودی در سال ۱۹۵۸ در نزدیکی آن قرار داشتند، است. برج اصلی این دانشگاه با فروپاشی و گسستگی که در آن وجود دارد، نقطه عطف این دانشگاه به شمار می رود. در بررسی نمونه دیگری از ساخته های آیزنمن، با طرح برای بیو سنتروم یک مرکز تحقیقاتی برای دانشگا هی در فرانکفورت،به سوی خلاقیت جدید سایت حرکت کرد.علی رغم این دگرگونی،او یکبار دیگر سیستمی از تلفیق دوگانگی را شروع کرد.این بار بین معماری و زیست شناسی، با بهم خوردن ساختارهای آزمایشگاهی موجود ثانویه همتایی. همانطوری که کنت فرامپتون متذکر شده است «در عوض ما با یک معماری مجازی مواجه هستیم، یک معماری ناطق جدید» که به موجب آن از طریق یک تغییر مناسب، یک سازه معمارانه موجب انعکاس بنیادی بین سیستم ساختمانی می شود.


مرکز وکسنر


مرکز وکسنر


مرکز وکسنر


مرکز وکسنر


مرکز وکسنر


مرکز وکسنر


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارســال نظــر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پشتیبانی